آن شب که دفن کرد علی بیصدا تو را
خون گریه کرد چشم خدا در عزا تو را
از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادۀ سهشنبه شب قم شروع شد
ای آسمان رها شده در بیقراریات
خورشید رنگ باخته از شرمساریات
اشک غمت ستارۀ هفت آسمان، بلال!
در آسمان غربت مولا بمان! بلال!