ای دلنگران که چشمهایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
اول دفتر به نام خالق اکبر
آنکه سِزَد نام او در اولِ دفتر
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم