غریبِ در وطن، میسوخت آن شب
درون خویشتن، میسوخت آن شب
هر زمانی که شهیدی به وطن میآید
گل پرپر شده در خاطر من میآید
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
ای آنکه غمت وقف دلِ یاران شد
بر سینه نشست و از وفاداران شد