ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
آن را که ز دردِ دینش افسونی هست
در یاد حسین، داغ مدفونی هست
محکوم شد زمین به پیمبر نداشتن
مجبور شد به سورۀ کوثر نداشتن
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام