چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
به همین زودی از این دشت سپیدار بروید
یا لثارات حسین از لب نیزار بروید
عشق با نامِ شما درصددِ تاختن است
نام تو معنی دل بردن و دل باختن است
سلمان! تو نیستی و ابوذر نمانده است
عمار نیست، مالک اشتر نمانده است
با خودش میبرد این قافله را سر به کجاها
و به دنبال خودش این همه لشکر به کجاها
هر سو شعاع گنبد ماه تمام توست
در کوه و در درخت، شکوه قیام توست
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم
به ضریحِ گمشده سر نهم، شبِ خویش وقف دعا کنم