پس از چندین و چندین سال آمد پیکرش تازه
نگاهش از طراوت خیستر، بال و پرش تازه
بد نیست که از سکوت تنپوش کنی
غوغای زمانه را فراموش کنی
درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
تا برویم ریشهای چون تاک میخواهم که هست
نور میخواهم که هستی خاک میخواهم که هست
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید
خواست لختی شکسته بنویسد
به خودش گفت با چه ترکیبی