ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا
درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام