عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید