شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید