خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
زندگی جاریست
در سرود رودها شوق طلب زندهست
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است