ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
ای دلنگران که چشمهایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام