همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
روزی شعر من امشب دو برابر شده است
چون که سرگرم نگاه دو برادر شده است
ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
ﺗﺎ ﮐﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﺳﻼﻣﯽ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ
ﺍﺯ ﺗﻮ ﺧﺒﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺮﺍﺩﺭ، ﻧﮕﺮﺍﻧﻢ
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
از نسل حیدری و دلاورتر از تو نیست
یعنی پس از علی، علیاکبرتر از تو نیست
از خدا آمدهام تا به خدا برگردم
پس چرا از سفر کربوبلا برگردم
اگرچه عشق هنوز از سرم نیفتاده
ولی مسیر من و او به هم نیفتاده
باید که تو را حضرت منان بنویسد
در حد قلم نیست که قرآن بنویسد
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر
با دستِ بسته است ولی دستبسته نیست
زینب سرش شكسته ولی سرشكسته نیست