چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
ایرانم! ای از خونِ یاران، لالهزاران!
ای لالهزارِ بی خزان از خونِ یاران!
آیا چه دیدی آن شب، در قتلگاه یاران؟
چشم درشت خونین، ای ماه سوگواران!...
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم
به ضریحِ گمشده سر نهم، شبِ خویش وقف دعا کنم