امروز که انتهای دنیای من است
آغاز تمام آرزوهای من است
با بال و پری پر از کبوتر برگشت
هم بالِ پرندههای دیگر برگشت
یک دختر و آرزوی لبخند که نیست
یک مرد پر از کوه دماوند که نیست
گفتم به گل عارض تو کار ندارد؛
دیدم که حیایی شررِ نار ندارد
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود