دلا بكوش كه آیینۀ خدات كنند
به خود بیایی و از دیگران جدات كنند
رُخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علی اکبر لیلاست بَه چه شاخه نباتی
ای گردش چشمان تو سرچشمهٔ هستی
ما محو تو هستیم، تو حیران که هستی
با دستِ بسته است ولی دستبسته نیست
زینب سرش شكسته ولی سرشكسته نیست