باغ اعتبار یافت ز سیر کمالیات
گل درس میگرفت ز اوصاف عالیات
هنوز از تو گرم است هنگامهها
بسی آتش افتاده در جامهها
شب بود و تاریکی طنین انداخت در دشت
سرما خروشی سهمگین انداخت در دشت
هوا بهاری شوقت، هوا بهاری توست
خروش چلچله لبریز بیقراری توست
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
امشب ز فرط زمزمه غوغاست در تنور
حال و هوای نافله پیداست در تنور
مست از غم توام غم تو فرق میکند
محو توام که عالم تو فرق میکند
آن شب که باغ حال و هوای دعا گرفت
هر شاخهای قنوت برای خدا گرفت