کجاست جای تو در جملۀ زمان که هنوز...
که پیشازاین؟ که هماکنون؟ که بعدازآن؟ که هنوز؟
کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
در این سحر که سحرهای دیگری دارد
دل من از تو خبرهای دیگری دارد
بر روی نیزه ماه درخشان برای چه؟
افتاده کنج صومعه قرآن برای چه؟
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
عمری به جز مرور عطش سر نکردهایم
جز با شرابِ دشنه گلو تر نکردهایم
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را
فکری به حال ماهی در التهاب کن
بابا برای تشنگی من شتاب کن