میگوید از شکستن سرو تناورش
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
ایرانم! ای از خونِ یاران، لالهزاران!
ای لالهزارِ بی خزان از خونِ یاران!
آیا چه دیدی آن شب، در قتلگاه یاران؟
چشم درشت خونین، ای ماه سوگواران!...
زنی شبیه خودش عاشق، زنی شبیه خودش مادر
سپرده بر صف آیینه دوباره آینهای دیگر
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی