هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
ایرانم! ای از خونِ یاران، لالهزاران!
ای لالهزارِ بی خزان از خونِ یاران!
آیا چه دیدی آن شب، در قتلگاه یاران؟
چشم درشت خونین، ای ماه سوگواران!...
ای انتظارِ جاری ده قرن تا هنوز
بیتو غروب میشود این روزها هنوز