وقتی عدو به روی تو شمشیر میکشد
از درد تو تمام تنم تیر میکشد
روح والای عبادت به ظهور آمده بود
یا که عبدالله در جبههٔ نور آمده بود؟
نی، ناله کرد و باز ترنّم، شروع شد
فصلِ هبوطِ آدم و گندم، شروع شد
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش
«والشّمس» چیست؟ جلوهٔ روی تو یا حسین
«واللّیل» آیتیست ز موی تو یا حسین
همچون نسیم صبح و سحرگاه میرود
هرکس میان صحن حرم راه میرود
شراره میکشدم آتش از قلم در دست
بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟
زن، رشک حور بود و تمنّای خود نداشت
چون آسمان نظر به بلندای خود نداشت