آمادهاند، گوش به فرمان، یکی یکی
تا جان نهند بر سر پیمان یکی یکی
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
عالمى سوخته از آتش آهِ من و توست
این در سوخته تا حشر گواهِ من و توست
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را