غریبِ در وطن، میسوخت آن شب
درون خویشتن، میسوخت آن شب
هنوز طرز نگاهش به آسمان تازهست
دو بال مشرقیاش با اُفق هماندازهست
این جاده که بیعبور باقی مانده
راهیست که سمت نور باقی مانده
یک دفتر خون، شهادتین آوردند
از خندق و خیبر و حنین آوردند
ای آنکه غمت وقف دلِ یاران شد
بر سینه نشست و از وفاداران شد