او آفتاب روشن و صادق بود
گِردش پر از ستارۀ عاشق بود
از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
این جاده که بیعبور باقی مانده
راهیست که سمت نور باقی مانده
یک دفتر خون، شهادتین آوردند
از خندق و خیبر و حنین آوردند
تا به کی از سخن عشق گریزان باشم؟
از تو ننویسم و هربار پشیمان باشم؟