ای کاش که در بند نگاهش باشیم
دلسوختۀ آتش آهش باشیم
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
ما بهر ولای تو خریدیم بلا را
یک لحظه کشیدیم به آتش یمِ «لا» را
کوفه میدان نبرد و سرِ نی سنگر توست
علمِ نصرِ خدا تا صف محشر، سر توست
زهی آن عبد خدایی که خداییست جلالش
صلوات از طرف خالق سرمد به جمالش