ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
در سرم پیچیده باری، های و هوی کربلا
میروم وادی به وادی رو به سوی کربلا
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
چه سفرهای، چه كرمخانهای، چه مهمانی
چه میزبانی و چه روزیِ فراوانی