ای لحظهبهلحظه در تماشای همه
دیروزی و امروزی و فردای همه
ای کاش مرا گلایه از بخت نبود
یک لحظه خیالم از خودم تخت نبود
گفت رنجور دلش از اثر فاصلههاست
آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدلههاست
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
چشم همه چشمههای جوشان به خداست
باران، اثر نگاه دهقان به خداست
راضی به جدايی از برادر نشده
با چند اماننامه کبوتر نشده
با هر نفسم به یاد او افتادم
دنیا همه رفت و او نرفت از یادم