پس از چندین و چندین سال آمد پیکرش تازه
نگاهش از طراوت خیستر، بال و پرش تازه
ای لحظهبهلحظه در تماشای همه
دیروزی و امروزی و فردای همه
بد نیست که از سکوت تنپوش کنی
غوغای زمانه را فراموش کنی
ای کاش مرا گلایه از بخت نبود
یک لحظه خیالم از خودم تخت نبود
ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
چشم همه چشمههای جوشان به خداست
باران، اثر نگاه دهقان به خداست
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
با هر نفسم به یاد او افتادم
دنیا همه رفت و او نرفت از یادم