عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
بر آستان درِ او، کسی که راهش هست
قبول و منزلت آفتاب و ماهش هست
سرم خزینۀ خوف است و دل سفینۀ بیم
ز کردۀ خود و اندیشۀ عذاب الیم
راه گم کردم، چه باشد گر بهراه آری مرا؟
رحمتی بر من کنی و در پناه آری مرا؟
ای قوم به حج آمده در خویش نپایید
از خود بهدرآیید که مهمان خدایید
دل را به نور عشق صفا میدهد نماز
جان را به ياد دوست جلا میدهد نماز
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
بهار آمد بهار من نیامد
گل آمد گلعذار من نیامد