گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
توفان خون ز چشم جهان جوش میزند
بر چرخ، نخل ماتمیان دوش میزند!
تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
دل آزاده با خدا باشد
ذکر، نسیان ماسوا باشد
خدایا به جاه خداوندیات
که بخشی مقام رضامندیات
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟
خداوندا در این دیرینه منزل
دری نشناختم غیر از در دل
گرفته درد ز چشمم دوباره خواب گران را
مرور میکنم امشب غم تمام جهان را
از رفتن دل نیست خبر اهل وفا را
آن کس که تو را دید نداند سر و پا را
خدایا دلی ده حقیقتشناس
زبانی سزاوار حمد و سپاس