ای رهنمای گم شدگان اِهْدِنَا الصِّراط
وی نور چشم راهروان اِهْدِنَا الصِّراط
در دل شب خبر از عالم جانم کردند
خبری آمد و از بیخبرانم کردند
عاشقی در بندگیها سربهراهم کرده است
بینیاز از بندگان، لطف الاهم کرده است
پرتوی از مهر رویت در جهان انداختی
آتشی در خرمن شوریدگان انداختی
خم ابروی تو محراب رکوع است و سجودم
بیخيال تو نباشد نه قيامم نه قعودم
زهی آن عبد خدایی که خداییست جلالش
صلوات از طرف خالق سرمد به جمالش
نشسته سایهای از آفتاب بر رویش
به روی شانهٔ طوفان رهاست گیسویش
ز هرچه غير يار اَسْتغفرالله
ز بودِ مستعار استغفرالله