تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد؟
چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد؟
لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
الهی سینهای ده آتش افروز
در آن سینه دلی، وآن دل همه سوز
به نام چاشنیبخش زبانها
حلاوتسنج معنی در بیانها...