خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
تو کیستی که ز دستت بهار میریزد
بهار در قدمت برگ و بار میریزد
بیا باران شو و جاری شو و بردار سدها را
به پیکارِ «نخواهد شد» بیاور «میشود»ها را
الهی سینهای ده آتش افروز
در آن سینه دلی، وآن دل همه سوز
به نام چاشنیبخش زبانها
حلاوتسنج معنی در بیانها...