وقتی در خانۀ علی میلرزد
دنیا به بهانۀ علی میلرزد
خورشید، گرمِ دلبری از روی نیزهها
لبخند میزند سَری از روی نیزهها
در عشق دوست از سر جان نیز بگذریم
در یک نفَس ز هر دو جهان نیز بگذریم
ما دل برای دوست ز جان برگرفتهایم
چشم طمع ز هر دو جهان برگرفتهایم...
پیوستگان عشق تو از خود بریدهاند
الفت گرفته با تو و از خود رمیدهاند