ای به چشمت آسمان مهر، تا جان داشتی
ابرهای رحمتت را نذر جانان داشتی
غم داغ تو را با هیچکس دیگر نخواهم گفت
برایت روضه میخوانم ولی از سر نخواهم گفت
باز در پردۀ عشاق صلایی دیگر
میرسد از طرف کربوبلایی دیگر
قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
آنجا که دلتنگی برای شهر بیمعناست
جایی شبیه آستان گنبد خضراست
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت