گمان مبر که پریشان، گمان مبر که کمیم
برای کشتنتان همصدا و همقسمیم
ببین که با غم و اندوه بعد رفتن تو
میان معرکه ماییم و راه روشن تو
صدای جاری امواج، زیر و بم دارد
که رودخانه همین است، پیچ و خم دارد
به واژهای نکشیدهست منّت از جوهر
خطی که ساخته باشد مُرکّب از باور
خدا جلال دگر داد ای امیر تو را
که داد از خم کوثر، میِ غدیر تو را
امام رو به رهایی عمامه روی زمین
قیامتی شد ـ بعد از اقامه ـ روی زمین