چون کوفه که چهرهای پر از غم دارد
این سینه، دلی شکسته را کم دارد
لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا
یک کوه رشید دادهام ای مردم!
یک باغ امید دادهام ای مردم!
خوش باد دوباره یادی از جنگ شدهست
دریاچۀ خاطرات خونرنگ شدهست
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن
شریک روزهای سخت و شبهای خطر بودن
چون آينه، چشم خود گشودن بد نيست
گرد از دل بيچاره زدودن بد نيست