عمری به اسارت تو بودم ای مرگ
لرزان ز اشارت تو بودم ای مرگ
جگر پر درد و دل پر خون و جان سرمست و ناپروا
شبم تاریک و مرکب لنگ و در سر، مایۀ سودا
یا مُغِیثَ الْمُذنِبین مُعْطِی السّؤال
یا انیسَ العارفین، یا ذوالجلال
ای از جمال روی تو تابنده آفتاب
وز آفتاب روی تو خورشید در حجاب...
آه میکشم تو را با تمام انتظار
پر شکوفه کن مرا، ای کرامت بهار