ای آینهدار پنج معصوم!
در بحر عفاف، دُرّ مکتوم
یکی اینسان، یکی اینگونه باید
که شام و کوفه را رسوا نماید
چه رازی از دل پاکت شنیدند؟
درون روح بیتابت چه دیدند؟
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟