یک بار رسید و بار دیگر نرسید
پرواز چنین به بام باور نرسید
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
اگرچه باغِ پر از لالۀ تو پرپر شد
زمین برای همیشه، شهیدپرور شد
غزل عشق و آتش و خون بود که تو را شعر نینوا میکرد
و قلم در غروب دلتنگی، شرح خونین ماجرا میکرد