ای به چشمت آسمان مهر، تا جان داشتی
ابرهای رحمتت را نذر جانان داشتی
کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
باز در پردۀ عشاق صلایی دیگر
میرسد از طرف کربوبلایی دیگر
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را