شهر مدینه، شهر رسول مکرم است
آنجا اگر که جان بِبَری رونما کم است
ای ماه، ای چراغ فروزان راه من
ای آشنای زمزمه و اشک و آه من
آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است