باز هم آدینه شد، ماندهام در انتظار
چشم در راه توام، بیقرارم، بیقرار
پروندۀ جرم مستند را چه کنم؟
شرمندگی الی الابد را چه کنم؟
در شور و شر حجاز تنهاست علی
در نیمهشبِ نماز تنهاست علی
مرا از حلقۀ غمها رها کن
مرا از بند ماتمها رها کن
آن جانِ جهانِ جود برمیگردد
ـ بر اجدادش درود ـ برمیگردد
همیشه خاک پای همسفرهاست
سرش بر شانۀ خونینجگرهاست
مرا بنویس باران، تا ببارم
یکی از داغداران... تا ببارم
یکی از همین روزها، ناگهان
تو میآیی از نور، از آسمان
نه پاره پاره پاره پیکرت را
نه حتّی مشتی از خاکسترت را
شبی که نور زلال تو در جهان گم شد
سپیده، جامه سیه کرد و ناگهان گُم شد
بعد از آن واقعهٔ سرخ، بلا سهم تو شد
پیکر سوختهٔ کربوبلا سهم تو شد