خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتی ندیدیم خاکسترت را
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
دشمن که به حنجر تو خنجر بگذاشت
خاموش، طنین نای تو میپنداشت
هر چند قدش خمیده، امّا برپاست
چندیست نیارمیده، امّا برپاست