میرود بر لبۀ تیغ قدم بردارد
درد را یکتنه از دوش حرم بردارد
مشتاق و دلسپرده و ناآرام
زین کرد سوی حادثه مَرکب را
از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادۀ سهشنبه شب قم شروع شد
رُخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علی اکبر لیلاست بَه چه شاخه نباتی