ای کاش که در بند نگاهش باشیم
دلسوختۀ آتش آهش باشیم
بیتو چه کند مولا؟ یا فاطمة الزهرا
افتاده علی از پا، یا فاطمة الزهرا
آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادۀ سهشنبه شب قم شروع شد