ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
احساس از هفت آسمان میبارد، احساس
بوی گل سرخ است يا بوی گل ياس؟
از جوار عرش سرزد آفتاب دیگری
وا شد از ابوا به روی خلق، باب دیگری...
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی