مسلم شهید شد وَ تو خواندی حمیده را
مرهم نهادی آن جگر داغدیده را
زبان به مدح گشودن اگرچه آسان نیست
تو راست آن همه خوبی که جای کتمان نیست
این آفتاب مشرقی بیکسوف را
ای ماه! سجده آر و بسوزان خسوف را
قرآن که کلام وحده الا هوست
آرامش جان، شفای دلها، در اوست
گفتم به گل عارض تو کار ندارد؛
دیدم که حیایی شررِ نار ندارد