تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست
دگر چه باغ و درختی بهار اگر برود
چه بهره از دل دیوانه یار اگر برود
مست از غم توام غم تو فرق میکند
محو توام که عالم تو فرق میکند