ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
دل، این دلِ تنگ، زیر این چرخ کبود
یک عمر دهان جز به شکایت نگشود
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
هنوز گریه بر این جویبار کافی نیست
ببار، ابر بهاری، ببار! کافی نیست
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی