مهمون از راه اومده شهر شده آماده
بازم امشب تو حرم غلغله و فریاده
تا از دل ابر تیره بیرون نشوید
چون ماه چراغ راه گردون نشوید
بازآ که غم زمانه از دل برود
خواب از سر روزگار غافل برود
محمّدا به که مانی؟ محمّدا به چه مانی؟
«جهان و هر چه در او هست صورتاند و تو جانی»
آسمان ابریست، آیا ماه پیدا میشود؟
ماه پنهان است، آیا گاه پیدا میشود؟
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
چه کُند میگذرد لحظههای دور از تو
نمیکنند مگر لحظهها عبور از تو
کی میشود شبیهِ تو پیدا؟ علی علی
بعد از تو خاک بر سر دنیا، علی علی
هرچند ز غربتت گزند آمده بود
زخمت به روانِ دردمند آمده بود